سئلن، همه هستي ما

واکسن چهار ماهگی...

سلام سئلن گلی عزیز دل مامان الان تو کنار من تو حالت نیمه نشسته ای و داری با آقا گاوه بازی میکنی. منم گفتم از فرصت استفاده کنم و بیام از روز واکسن چهار ماهگیت بگم! صبح ساعت ده و نیم بابا جون و مامانی جون اومدن تا ببریمت مرکز بهداشت و واکسنتو بزنیم قبلش قد و وزن و دور سرتو اندازه گرفتن که وزنت یه خورده از حد نرمال پایینتر بود  یعنی باید شش و پانصد میشدی که شش و سیصد بودی ولی خانم بهداشت گفتن که زیاد مهم نیست و جبران میشه تو ماهای بعد ولی من بازم ناراحت بودم تا دیروز. از اون روز دارم بیشتر و بهتر غذا میخورم تا تو هم بهتر وزن بگیری! ولی ماشالا قدت ٦٥ بود که از منحنی رشد خودت زده بود بالا و دور سرت ٤١ و نیم بود که تو منحنی بود. عزیزکم آ...
6 اسفند 1392

اینجا یه فرشته کوچولو لالا کرده...

لای لاییما آی دوروب آی بالاما تای دوروب الله وئرن ایسته ییم سئومه لی بیر پای دوروب قوش کیمی گول اوسته یات آی دوداغی پوسته یات سن مندن جان ایسته دین دئدیم گوزوم اوسته یات   بقیه عکسها در ادامه مطلب                   ...
6 اسفند 1392

سئلن کوچولو چهار ماهه میشود...

سلام سئلن ناز مامان نزدیک سه ماهه که وبلاگتو آپ نکردم بنا به دلایلی مثل تنبلی خودم، یه مدت وجود مشکل تو سیستم، اختصاص بیشتر وقتم به شما و ... البته اینم بگما یه بار قبل دو ماهگیت با هزار زحمت نشستم یه پست طولانی با موضوع خاطره روز تولدت نوشتم که نی نی وبلاگ مطلبو ثبت نکرد و هر چی نوشته بودم تو یه لجظه پرید. منم با نی نی وبلاگ قهر کردم ولی بعدش دیدم فایده نداره آشتی کردم حالا میخوام اتفاقای مهم این مدتو برات بگم ١٥ روز بعد از تولدت قطره مولتی ویتامینتو شروع کردی از همون اول خیلی دوسش داشتی و ماشالا با اشتهای زیاد موقع خوردنش ملچ و ملوچ راه میندازی منم به تماشات میشینم و ذوق میکنم ٤٠ روزه که شدی مامانی جون اومد خونه مون و تو...
1 اسفند 1392
1